یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم

یه خاطره از فردا

اگه شما هم در این مهمانی شرکت کردید من رو هم دعا کنید، فقط یادمون باشه صاحب خونه رو اذیت نکنیم

پرواز_» ترانه سرا:شایان جعفرنژاد آهنگساز و خوانند:سیاوش قمیشی

من و تو دو تا پرنده تو قفس زندونی بودیم
جای پر زدن نداشتیم ولی آسمونی بودیم

ابر و بارونو میدیدیم اما دنیامون قفس بود
چشم به دوردستا نداشتیم همینم واسه ما بس بود

اما یک روز اونایی که ما رو با هم دوست نداشتن
تو رو پر دادن و جاتم یه دونه آینه گذاشتن

منِ خوش باور ساده فکر میکردم روبرومی
گاهی اشتباه میکردم من کدومم تو کدومی!
با تو زندگی میکردم قفس تنگ و سیاهو
عشق تو از خاطرم برد عشق پر زدن تا ماهُ

اما یک روز بادِ وحشی رویاهامو با خودش برد
قفس افتاد و شکستُ آینه افتاد و تَرَک خورد

تازه فهمیدم دروغ بود دنیایی که ساخته بودم
دردم از اینه که عمری خودمو نشناخته بودم

تو تو آسمونا بودی با پرنده های آزاد
منِ تن خسته رو حتی یکدفعه یادت نیفتاد

حالا این قفس شکسته راهِ آسمون شده باز
اما تو قفس نشستم دیگه یادم رفته پرواز

مه آلود...

الان ای کاش نزدیک تو بودم/تو این راه مه آلود شمالی
با این آهنگ دارم دیوونه میشم/پر از بغضم فقط جای تو خالی
ما با هم تا حالا دریا نرفتیم /از اون خونه از این دنیای خودخواه
تورو شاید یه روزی قرض کردم/به اندازه ی یک سفر کوتاه
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم/نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم/با لب هایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار/تو که باعث دل تنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم/که تو چشمای من تسلیم میشی
تو مغروری نمیذاری بفهمم/که احساست به من تغییر کرده
دلت از آخرین باری که دیدم/توی آغوش سردم گیر کرده
چه خوبه پیرهن منو بپوشی/بهم تکیه کنی تا خسته میشی
تا بارون بند بیاد بمونی پیشم/تو اینجوری به من وابسته میشی
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم/نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم/با لب هایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار/تو که باعث دل تنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم/که تو چشمای من تسلیم میشی

بوی باران تازه _مرتضی کیوان

نکند موسم سفر باشد
ساربان خفته و بی خبر باشد

بوی باران تازه می آید ، بوی باران تازه می آید
نکند بوی چشم تر باشد ، نکند بوی چشم تر باشد

سخنی از وفا شنیده نشد ، سخنی از وفا شنیده نشد
نکند گوش خلق کر باشد ، نکند گوش خلق کر باشد

نکند عشق در برابر عقل ، نکند عشق در برابر عقل
دست از پای درازتر باشد ، دست از پای درازتر باشد

نکند پرده چون فرو افتد ، نکند پرده چون فرو افتد
داستان ، داستان زر باشد

زیر این نیم کاسه های قشنگ ، زیر این نیم کاسه های قشنگ
نکند کاسه ی دگر باشد ، نکند کاسه ی دگر باشد

نکند آن که درس دین می داد ، نکند آن که درس دین می داد
از خدا ، پاک بی خبر باشد

هم چو سرو ، ایستادن در این باغ
نکند پاسخش تبر باشد

نور کیوان ، نور کیوان در آسمان شب
نکند پوچ و بی ثمر باشد

همون چندتا خونه با مردم ساده دلش...

سلام دوستان 

 

پیشاپیش یلداتون مبارک باشه 

برام دعا کنید 

فقط دعا... 

 

دوستتون دارم 

اینم کادوی من به مناسبت شب یلدا(چلّه ) 

  http://www.persiancards.com/images/ecard/114.swf 

البته فقط لینکش با من بود زحمتاش رو یکی دیگه کشیده... 

هوایی شدی...

بعد از 8ماه...
  

 

من برعکس همه پشت خنده هام غمه
تو برعکس منی شادی و غمگین میزنی
ولی تو فوقش آخرش میگی کلاه رفته سرش
باشه کلاه رفته سرم ولی تو رو از رو میبرم
خطو نشون کشیدم که خدایی نکرده دیدم
چشام دیگه تو رو نبینه آره دوری دوستی همینه
خاطرت هنوز عزیزه ولی از فکری که مریضه
بهتره دوری باشه نه که یه عشق زوری باشه

هوایی شدی خواستی که قلبمو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوقمو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمیشه به رو نیارم
با بدو خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم
تو بر عکس منی زیر حرفات میزنی
من به موقش یه کمی آره فوقش یه کمی
یه کمی کلاه رفته سرم وقتی بودی دورو برم
یه کمی کلاه رفته سرم ولی تو رو از رو میبرم
تو انگار تو نبردی ببین چه گردو خاکی کردی
عشق تو عینه درده آخ الهی برنگرده
حسی بهم نداشتی روزو شب واسم نذاشتی
تو ظاهر عشق و دوستی ولی دروغای زیر پوستی
هوایی شدی خواستی که قلبمو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوقمو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمیشه به رو نیارم
با بدو خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم 
  
 
 

درد شخصی _ افشین مقدم

با تمام وجود غمگینم مثله وقتی که زن نمی سازه
مثله وقتی که دوست می میره
مثله وقتی که تیم می بازه
با تمام وجود غمگینم ، مثله اوقات تلخ تنهایی
فکر کردن به سکس با رویا
شرم احساس زود ارضایی
با تمام وجود غمگینم ، لوله تریاک زیر این تخته
دست و پاهامو با طناب نبند
ترک اعتیاد واقعا سخته
با تمام وجود غمگینم
مرگ جزیی از آرزوم شده
بهتره شعرمو شروع کنم
باز سیگار من تموم شده
با تمام وجود غمگینم
با تمام وجود غمگینم
با تمام وجود غمگینم شادی ام مال سال ها قبله
چشم باز ایستاده می خوابم
مثله اسبی که توی اصطبله
با تمام وجود غمگینم
کشورم نفت به جهان میده
شهرونداش مثله سربازن
همه چی بوی پادگان میده
با تمام وجود غمگینم ، تشنه ام مثله فیل بی خرطوم
رو سرابم دقیق شه چشمام
عاج من خرد می شه با باتوم
با تمام وجود غمگینم
با تمام وجود غمگینم

با تمام وجود غمگینم
حق آزادی انتزاعی شد
وای،هفتاد میلیون مثله من
درد شخصی اجتماعی شد

آدما...

آدما از آدما زود سیر میشن

آدما از عشق هم دلگیر میشن

آدما رو عشقشون پا میذارن

آدما آدمو تنها میذارن

منو دیگه نمیخوای خوب میدونم

تو کتاب دلت اینو میخونم

منو دیگه نمیخوای خوب میدونم

تو کتاب دلت اینو میخونم

یادته اون عشق رسوا یادته

اون همه دیوونگی ها یادته

تو میگفتی که گناه مقدسه

اول و آخر هر عشق هوسه

آدما آخ آدمای روزگار

چی میمونه از شما با یادگار

آدما آخ آدمای روزگار

چی میمونه از شما با یادگار

دیگه از بگو مگو خسته شدم

من از اون قلب دو رو خسته شدم

نمیخوای بمونی توی این خونه

چشم تو دنبال چشمای اونه

همه ی حرفای تو یک بهونست

اون جهنمی که میگن این خونست

همه ی حرفای تو یک بهونست

اون جهنمی که میگن این خونست

همه ی حرفای تو یک بهونست

اون جهنمی که میگن این خونست

همه ی حرفای تو یک بهونست

اون جهنمی که میگن این خونست

سرکارِ خانمِ گلف بازِ فیزیوتراپ...

دوتاخانم گلف بازی می کردند یکیشون توپو زد و با وحشت دید که داره صاف به طرف چند تا
مرد که اونهاهم اونطرف ترگلف بازی می کردند
میره و بالاخره توپ به یکی ازاون مردها می خوره
مرده دستاشو میذاره لای پاش وروی زمین می افته
و از درد مثل سگ زخمی به خودش می پیچه
خانومه میدووه به طرف مرده و شروع میکنه
به معذرت خواهی و میگه اجازه بدین کمکتون کنم
مرده درحالی که دستاشو لای پاش فشار میداد و بی اختیار
از چشماش اشک سرازیر بود باناله میگه نه خودش خوب میشه
ولی خانومه که می بینه مرده خیلی دردمیکشه بازمیگه
اقا من فیزیوتراپم و میدونم چجوری درد شما رو برطرف کنم
و چون خیلی اصرار کرد اقاهه قبول کرد خانومه فوری دست بکارشد
اول بزور دستای مرده رو از لای پاهاش کشید بیرون و بعد سریع کمربندشو بازکرد ودستاشو
برد توی شلواره اقاهه وشروع کرد ارام اربیضه های اقاهه روبه چپ و راست وبالا و پایین
حرکت دادن وبعد که مطمئن شد بیضه ها اسیب بدی ندیدن
با آرامی شروع کرد به مالش اونها بعد از ده دقیقه
از اقاهه پرسید حالا حالتون چطوره؟
آقاهه جواب داد حالم عالیه ولی هنوز هم فکر میکنم انگشتم شکسته باشه

اللهم اجعل محیای محیای من

دنیای من آقای من

اللهم اجعل محیای محیای من

من برای تو گریه میکنم تو برای من

آقای من

..........................................................................

سامون بده

لیلای من یک خبری به مجنون بده

من که مردم کرب و بلاتو نشون بده

سامون بده

...............................................................................

میگم عاشقم

اما خودم بهتر میدونم که نالایقم

کدوم عاشقی!!!! من که همیشه برای تو آینیه دقم

کجا عاشقم!؟

.................................................................................

دوا بده

درد بده

هر چی دارم ازم بگیر به من یه کربلا بده

 

  

 

التماس دعا

قبلا به طور کامل پرداخت شده.

شبی، پسری نزد مادرش که در آشپزخانه در حال پختن شام بود، رفت و یک برگه کاغذ را به او داد. مادر دست هایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند. پسرش با خط بچه گانه نوشته بود:


صورتحساب:
کوتاه کردن چمن باغچه: ۵ دلار
مرتب کردن اتاق خوابم: ۱ دلار
مراقبت از برادر کوچکم: ۳ دلار
بیرون بردن سطل زباله: ۲ دلار
نمره ی ریاضی خوبی که امروز گرفتم: ۶ دلار
جمع بدهی شما به من: ۱۷ دلار

مادر لحظه ای به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد، سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب فرزندش این عبارت را نوشت:

بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی: هیچ
بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و دعا کردم: هیچ
برای تمام زحماتی که در این سال ها کشیدم تا تو بزرگ شوی: هیچ
بابت غذا، نظافت تو و اسباب بازی هایت: هیچ
و اگر همه ی این ها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق به تو هیچ است.

وقتی که پسر آنچه را که مادرش نوشته بود را خواند، چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد، گفت: «مامان دوستت دارم». آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت :قبلا به طور کامل پرداخت شده.